عروووووووووووسي
سلام سلام سلام
خوبين ؟؟؟؟؟؟؟؟
اومدم يه مطلب درمورد عروسي بذارم
اونــــــــــــــــــــــــــــــم عروووووووووسي كـــــــــــــــــــي؟؟؟؟ خواهرم
در هتل كه بوديم انقدر بچه بود كه قابل شمارش نبودن
نه1نه2تا نه3تا پس چند تا ؟؟؟ 10،20 تا
شوهر خواهرم هم انقدر دوست و آشنا داره كه داره كه خدا ميدونه
حالا يكي از ماجرا هاي عروسي رو براتون ميگم
من و خواهر و مامانم تو ماشين عروس بوديم و داشتيم بوق بوق ميكرديم كه يهويي
وقتي كه داشتيم از سر يه ميدان ميگذشتيم 3تا ماشين عروس رو ديديم
ماشين خواهر من با 3تا ماشين عروس ديگه .....
ماشين هايي كه دنبال ما اومدن داشتن منحرف ميشدن چون نميدونستن از بين
4تا ماشين عروس كدوماشون خواهر منه
خلاصه ما صبر كرديم كه اون 3تا ماشين عروس برن تا مردم گول نخورند و دنبال اون ماشين ها نرن
خلاصه گذشت و گذشت تا اين كه تو راه بوق بوق كردن هي دوستان شوهر خواهرم
جلوي ماشين خواهرم (عروس) مي ايستادند و ميگفتند اگه 50000هزار ريال ندي ماشينمون
رو برنميداريم خلااااااااصه داماد هم مجبور ميشد بهشون بده
تو راه هي دوستان داماد مسخره بازي در مياوردند .....
مثلا ميومدند كنار ماشين عروس و به زور بادكنك هارو از من ميگرفتند
خيلي خيلي باحال بووووووووووووووووووووووووووووود
انشاالله صد سال به اين سال ها باشه انشـــــــــــــــــاالله
فعلا تا مطلب بعدي باي باي